جدول جو
جدول جو

معنی بلند دیدن - جستجوی لغت در جدول جو

بلند دیدن
(مَ)
با احترام نگریستن. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
بلند دیدن
با احترام نگریستن، احترام کردن، شگفت کردن تعجب کردن
تصویری از بلند دیدن
تصویر بلند دیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
برافراشتن، بالا بردن، برداشتن چیزی از زمین یا از جایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزند دیدن
تصویر گزند دیدن
آسیب دیدن، صدمه دیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
به صدای رسا شنیدن. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
برداشتن. (ناظم الاطباء). برداشتن چیزی و بالا بردن. (فرهنگ فارسی معین). رفع، چون بلند کردن چیزی را از زمین. (یادداشت مرحوم دهخدا). از جای برداشتن. از جای برگرفتن:
آتشی کاب را بلند کند
برتن خویش ریشخند کند.
سنائی.
لغت نامه دهخدا
(مَیْهْ)
بلند شدن. بلند گشتن. افراخته شدن. مرتفع شدن. برآمدن. بالا گرفتن. استهداف. اسرنداء. انتباک. تخبّق. تعرید. تیه. جحر. دمخ. سموّ. سنی ̍. شبوه. شزو. طموّ. عروج. عرود. قزح. کبو یا کبوّ. لیه. معرج. نباء. هوّه: اکتار، بلندکوهان گردیدن شتر ماده. امتطاح، بلند و بسیار گردیدن آب رود. کتف، بلندگردیدن فروع شانۀ اسب در رفتن. (از منتهی الارب).
موج با یک شکن از خاک نگردید بلند
بحر عجزیم که در آبله طوفان کردیم.
بیدل (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
افراخته شدن.
لغت نامه دهخدا
برداشتن چیزی و بالا بردن، برافراشتن (بناو مانند آن)، راست کردن (قد و قامت)، آماده کردن پسر یا دختر یا زنی برای مباشرت با او، دزدیدن، بزرگ کردن، دراز کردن، برخیزاندن، بیدار کردن از خواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلند شنیدن
تصویر بلند شنیدن
بصدای رسا شنیدن، سنگین شدن گوش بزحمت مطلبی را شنیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزند دیدن
تصویر گزند دیدن
رنج دیدن، صدمه دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
((~. کَ دَ))
برداشتن و بالا بردن، دزدیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزند دیدن
تصویر گزند دیدن
خراب شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
ارفع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
Heave, Hoist, Lift
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
soulever, hisser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
持ち上げる , 上げる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
اٹھانا , بلند کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
তোলা , উত্তোলন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
kuinua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
kaldırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
들어올리다 , 올리다 , 들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
mengangkat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
להרים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
उठाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
ยก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
heffen, hijsen, tillen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
sollevare, alzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
levantar, içar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
举起 , 升起
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
podnosić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
піднімати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
heben, hissen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
поднимать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
levantar, izar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی